زیر باران

ﯾﺎ ﻣﻦ ﻻ ﯾﻨﺰل اﻟﻐﯿﺚ اﻻ ﻫﻮ...

زیر باران

ﯾﺎ ﻣﻦ ﻻ ﯾﻨﺰل اﻟﻐﯿﺚ اﻻ ﻫﻮ...

مشخصات بلاگ
زیر باران
پیام های کوتاه
  • ۱۷ فروردين ۹۲ , ۲۰:۴۹
    به تو
آخرین مطالب
  • ۹۲/۱۱/۲۵
    چ
  • ۹۲/۰۸/۱۹
    ح
پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

ﺑﻪ اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴﻼم ﻣﻰﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺷﻤﺎ در ﻣﺪﯾﻨﻪ و ﻣﻜﻪ، ﻣﺤﺘﺮّﻣﯿﺪ و در ﯾﻤﻦ، آن ﻫﻤﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺴﺖ. ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪاى ﺑﺮوﯾﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﯾﺰﯾﺪ ﻛﺎرى ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﯾﺰﯾﺪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻛﺎرى ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ! اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﯾﺪ، اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎن؛ زﻧﺪﮔﻰ ﻛﻨﯿﺪ، ﻋﺒﺎدت و ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻛﻨﯿﺪ! ﭼﺮا ﻗﯿﺎم ﻛﺮدﯾﺪ؟ ﻗﻀﯿﻪ ﭼﯿﺴﺖ؟ ،ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ »ﻫﺪف، ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﻮد«، ﯾﺎ »ﻫﺪف، ﺷﻬﺎدت ﺑﻮد«، ﻣﯿﺎن ﻫﺪف و ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺧَﻠﻂ ﻛﺮدﻩاﻧﺪ. ﻧﺨﯿﺮ؛ ﻫﺪف، اﯾﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮد. اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴّﻼم، ﻫﺪف دﯾﮕﺮى داﺷﺖ؛ ﻣﻨﺘﻬﺎ :رﺳﯿﺪن ﺑﻪ آن ﻫﺪف دﯾﮕﺮ، ﺣﺮﻛﺘﻰ را ﻣﻰﻃﻠﺒﯿﺪ ﻛﻪ اﯾﻦ ﺣﺮﻛﺖ، ﯾﻜﻰ از دو ﻧﺘﯿﺠﻪ را داﺷﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ،« ﯾﺎ »ﺷﻬﺎدت«. اﻟﺒﺘﻪ ﺣﻀﺮت ﺑﺮاى ﻫﺮ دو ﻫﻢ آﻣﺎدﮔﻰ داﺷﺖ. ﻫﻢ ﻣﻘﺪّﻣﺎت ﺣﻜﻮﻣﺖ» را آﻣﺎدﻩ ﻛﺮد و ﻣﻰﻛﺮد؛ ﻫﻢ ﻣﻘﺪّﻣﺎت ﺷﻬﺎدت را آﻣﺎدﻩ ﻛﺮد و ﻣﻰﻛﺮد. ﻫﻢ ﺑﺮاى اﯾﻦ ﺗﻮﻃﯿﻦ ﻧﻔﺲ ﻣﻰﻛﺮد، ﻫﻢ ﺑﺮاى آن. ﻫﺮﻛﺪام ﻫﻢ ﻣﻰﺷﺪ، درﺳﺖ ﺑﻮد و اﯾﺮادى ﻧﺪاﺷﺖ؛ اﻣﺎ ﻫﯿﭻﻛﺪام .ﻫﺪف ﻧﺒﻮد،ﺑﻠﻜﻪ دو ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻮد. ﻫﺪف، ﭼﯿﺰ دﯾﮕﺮى اﺳﺖ

ﻫﺪف ﭼﯿﺴﺖ؟ اوّل آن ﻫﺪف را ﺑﻪ ﻃﻮر ﺧﻼﺻﻪ در ﯾﻚ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺮض ﻣﻰﻛﻨﻢ؛ ﺑﻌﺪ ﻣﻘﺪارى .ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﻰدﻫﻢ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﯿﻢ ﻫﺪف اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴّﻼم را ﺑﯿﺎن ﻛﻨﯿﻢ، ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦﻃﻮر ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻛﻪ ﻫﺪف آن ﺑﺰرﮔﻮار ﻋﺒﺎرت ﺑﻮد از اﻧﺠﺎم دادن ﯾﻚ واﺟﺐ ﻋﻈﯿﻢ از واﺟﺒﺎت دﯾﻦ ﻛﻪ آن واﺟﺐ ﻋﻈﯿﻢ را ﻫﯿﭻﻛﺲ ﻗﺒﻞ از اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ - ﺣﺘّﻰ ﺧﻮد ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ - اﻧﺠﺎم ﻧﺪادﻩ ﺑﻮد. ﻧﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ اﯾﻦ واﺟﺐ را اﻧﺠﺎم دادﻩ .ﺑﻮد، ﻧﻪ اﻣﯿﺮاﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ، ﻧﻪ اﻣﺎم ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﻰ واﺟﺒﻰ ﺑﻮد ﻛﻪ در ﺑﻨﺎى ﻛﻠّﻰ ﻧﻈﺎم ﻓﻜﺮى و ارزﺷﻰ و ﻋﻤﻠﻰ اﺳﻼم، ﺟﺎى ﻣﻬﻤّﻰ دارد. ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻦﻛﻪ اﯾﻦ واﺟﺐ، ﺧﯿﻠﻰ ﻣﻬﻢ و ﺑﺴﯿﺎر اﺳﺎﺳﻰ اﺳﺖ، ﺗﺎ زﻣﺎن اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ، ﺑﻪ اﯾﻦ واﺟﺐ ﻋﻤﻞ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮد - ﻋﺮض ﻣﻰﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﭼﺮا ﻋﻤﻞ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮد - اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ واﺟﺐ را ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﺮد ﺗﺎ درﺳﻰ ﺑﺮاى ﻫﻤﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺜﻞ اﯾﻦﻛﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺗﺸﻜﯿﻞ داد؛ ﺗﺸﻜﯿﻞ ﺣﻜﻮﻣﺖ درﺳﻰ ﺑﺮاى ﻫﻤﻪ ﺗﺎرﯾﺦ اﺳﻼم ﺷﺪ و ﻓﻘﻂ ﺣﻜﻤﺶ را ﻧﯿﺎورد. ﯾﺎ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ، ﺟﻬﺎد ﻓﻰﺳﺒﯿﻞاﻟﻠَّﻪ ﻛﺮد و اﯾﻦ درﺳﻰ ﺑﺮاى ﻫﻤﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ و ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﺸﺮ - ﺗﺎ اﺑﺪ - ﺷﺪ. اﯾﻦ واﺟﺐ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪاﻟﺴّﻼم اﻧﺠﺎم ﻣﻰﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ درﺳﻰ ﻋﻤﻠﻰ ﺑﺮاى ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن .و ﺑﺮاى ﻃﻮل ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﺎﺷﺪ
 ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺧﺎﻣﻨﻪ ای - ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ ی ﻣﺤﺮم1374/


دانلود کنید: برکت اشک

از ﻻ ﺑﻪ ﻻی ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﺎزار ﺗﻨﻢ را ﺑﯿﺮون ﻣﯽ ﮐﺸﻢ

در ﻓﻀﺎی ﻧﻮﺣﻪ و ﺑﯿﺮق و ﻃﺒﻞ و ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮم

ﺳﺮﺑﻨﺪ اﺑﻮﻓﺎﺿﻞ و ﺷﺎل ﻋﺰا ﺑﻪ دﺳﺖ

ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻏﺮق در ﺳﺮاب ﮐﺮب و ﺑﻼ ﻣﯽ ﺷﻮم

ﯾﮏ آن ﺑﻮی ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎی ﮐﻮﻓﻪ و ﻧﺠﻒ و ﮐﺮﺑﻼ

...از ﻣﯿﺎن ﻫﻤﻬﻤﻪ ی ﺑﺎزار ﺑﻪ ﻣﺸﺎم ﻣﯽ رﺳﺪ


امام
هنوز هم
برای حبیب نامه میفرستد،
زهیر رامیخواند،
و
حر را میپذیرد..
بدون رایحه ی سیب جگرم آتش می گیرد...

تسبیحم بوی حرم می داد، بو که می کردی شش گوشه جلوی چشمانت می آمد که غرق بوسه اش کردی و سرمست عطرش...

تسبیحم یادگار صحن انقلاب مشهد بود، یادگار نماز وداع...

و دانه های گم شده اش نشانه ای که دوباره ای در کار است...

آنقدر دلم برایش تنگ شده که تمام ناراحتی ها  خستگی های امروزم را سر گم شدنش خالی کردم...

از دیشب با گم شدنش خیلی تنها شده ام، جگرم بدون رایحه ی سیب آتش می گیرد



*عکس تزئینی است
الان دو سال از آن روز می گذره و این اتفاق یکبار دیگر هم افتاد...
و هنوز نفمیدم حکمتش چیه که هر بار چیزی مرا وصل می کنه
 به حرم ارباب و من را وابسته ی خودش می کنه
 اینجوری باید از دستم بره...