سر دل یک دل تنگ
يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۱ ق.ظ
قلبى شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره مى زنند... مریضى شفا گرفت
دیدى که سنگ در دل آیینه آب شد؟
دیدى که آب، حاجت آئینه را گرفت ؟
خورشیدى آمد و بر ضریح تو سجده کرد
اینجا براى صبح، خودش روشنا گرفت
پیغمبرى رسید در این صحن پر ز نور
در هر رواق، خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته اى از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتفاع گرفت
چشمى کنار این همه باور نشست و بعد
عکسى به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک مى شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد مى روم
جایى که دل شکست و مریضى شفا گرفت
- ۹۳/۰۴/۲۲