زیر باران

ﯾﺎ ﻣﻦ ﻻ ﯾﻨﺰل اﻟﻐﯿﺚ اﻻ ﻫﻮ...

زیر باران

ﯾﺎ ﻣﻦ ﻻ ﯾﻨﺰل اﻟﻐﯿﺚ اﻻ ﻫﻮ...

مشخصات بلاگ
زیر باران
پیام های کوتاه
  • ۱۷ فروردين ۹۲ , ۲۰:۴۹
    به تو
آخرین مطالب
  • ۹۲/۱۱/۲۵
    چ
  • ۹۲/۰۸/۱۹
    ح
پیوندها


قلبى شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره مى زنند... مریضى شفا گرفت
 دیدى که سنگ در دل آیینه آب شد؟
دیدى که آب، حاجت آئینه را گرفت ؟
 خورشیدى آمد و بر ضریح تو سجده کرد
اینجا براى صبح، خودش روشنا گرفت
 پیغمبرى رسید در این صحن پر ز نور
در هر رواق، خلوت غار حرا گرفت
 از آن طرف فرشته ‏اى از آسمان رسید
پروانه‌ وار گشت و سلام مرا گرفت
 زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتفاع گرفت
 چشمى کنار این‌ همه باور نشست و بعد
عکسى به یادگار از این صحنه‏ ها گرفت
 دارم قدم قدم به تو نزدیک مى‏ شوم
شعرم تمام فاصله‏ ها را فرا گرفت
 دارم به سمت پنجره فولاد مى‏ روم
جایى که دل شکست و مریضى شفا گرفت

هلی کوپتری از صبح بالای سرمان مانور می دهد، ذهنم

را پرت می کند به دیروز بعدازظهر، روی صندلی های تالار

آوینی و آن هلی کوپتر نجات... و سرهایی که با پره های

ملخ ش به باد می رود... زخمی هایی که میان زمین و

هوا رها می شوند و ...



فیلم با روند آرامی شروع میشود، موسیقی متن زیبای
 آن حتی اجازه نمی دهد ذره ای از حول و هراس حاکم
 در پاوه به قلب بیننده رسوخ کند... همه ی آنچه قبلا در
 نورالدین و کوچه نقاش ها خوانده بودم در فیلم آمده، ولی
 بازهم جا بود برای بیان رعب و وحشتی آن موقع گریبان
مردم را گرفته بود باز هم جا بود برای معرفی مردم غیور کرد
 و پیش مرگ های شجاع شان



از چمران و از پاوه و از کومله ها و ضد انقلاب ها

آنچه در کوچه نقاش ها خوانده بودم خیلی پخته تر

و پرداخته تر و حس دار تر از آنچه بود که در چ دیدم،

انتظار داشتم لااقل یک سکانس از سجده های معروف

و مناجات های شهید چمران را ببینم، انتظار داشتم هنر

جنگ چریکی چمران را ببینم، انتظار داشتم مهربانی و

امیدش پشت صدای مختار خراب نشود




انتظار داشتم تا وقتی توی سالن هستم گذر زمان را حس نکنم
چ آنی نبود که می خواستم و انتظارش را داشتم

از آب زلال حــــرمت فهمیدم
عــباس به مشهدالرضـــا سر زده است ...

میلاد دردانه ات مبارک آقا جان!                   


بعداز اختتامیه جشنواره دلم گرفت...

از حکومتی بودنش، از پاچه خوارانش، از بایکوت هایش، از نیش و کنایه هایش...

چ را هنوز ندیدم، نشد که ببینم

ولی می دانم ارزشش برای سیمرغ خیلی بیشتر از رستاخیز بود

چ را ندیدم، ولی می دانم وقتی اینقدر عواملش را متأثر کرد حتما ارزش فیلم اولی بودن را داشت... بیشتر از رستاخیز پر از تحریف

و مریلا زارعی

که همیشه او را با فیلمهای اصغر فرهادی میشناختم و این تصور که همه شان مثل هم اند

ولی این بار یک سالن را واداشت به تعظیم در برابر مادران شهدای این وطن

ولی اینبار پوشش بلند و با وقاری داشت